الماس سرخ
Monday, March 26, 2007
Thursday, March 22, 2007
ای زندگی ام

ای زندگی ام ای هستی ام ای یاورم ای دلبرم ای عشق من
ای امید زندگی ام ای تمام وجودم دوستت دارم...
ای که امید زندگی را به من دادی...
ای که خون عاشقی را در رگهای من جاری ساختی ...
ای که نفسی دوباره به من بخشیدی...
حال و هوایی دوباره به زندگی من دادی...
دوستت دارم...
دوستت دارم ای وجود من ای طلوع من ای حضورپرشوق و شورمن دوستت دارم...
ای عشق من ای بهار من ای دریای من ای فردای من ای دنیای من
ای گل من ای روح من ای تمام وجود من.. ای مهتاب من دوستت دارم
دوستت دارم...
روزی که تو پا به این دنیا گذاشتی روز تضمین زنده بودن من بوده است روزی که تو پا به این قلب بی طاقت من گذاشتی روز امید دوباره به زندگی ام بوده است ...
روزی که به من بگویی دوستت دارم بهترین روز زند گی ام خواهد بود...
همه می پرسند

- همه می پرسند:
چيست در زمزمه مبهم آب؟
چيست در همهمه دلکش برگ؟
چيست در بازی آن ابر سپيد روی اين آبی آرام بلند
که تو را می برد اينگونه به ژرفای خيال؟
- نه به ابر....نه به آب..... نه به برگ...........نه به اين آبی آرام بلند...
نه به اين خلوت خاموش کبوترها....... نه به اين آتش سوزنده که لغزيده به جام
من به اين جمله نمی انديشم!!
- به تو می انديشم
ای سراپا همه خوبی....... تک و تنها به تو می انديشم
همه وقت..... همه جا
من به هر حال که باشم به تو می انديشم.
تو بدان اين را ! تنها تو بدان!
تو بيا
تو بمان با من تنها تو بمان!!!!
سال نو مبارک
بی تو

پر گشوديم و درآن خلوت دلخواسته گشتيم
ساعتي بر لب آن جوي نشستيم
تو همه راز جهان ريخته در چشم سياهت
من همه محو تماشاي نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فرو ريخته در آب
شاخه ها دست بر آورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
يادم آيد تو به من گفتي از اين عشق حذر كن
لحظه اي چند بر اين آب نظر كن
آب آيينه عشق گذران است
Wednesday, March 07, 2007
آموخته ام

آموخته ام ... که داشتن کودکي که در آغوش شما به خواب رفته، زيباترين حسي است که در دنيا وجود دارد
آموخته ام ... که تنها اتفاقات کوچک روزانه است که زندگي را تماشايي مي کند
آموخته ام ... که اين عشق است که زخمها را شفا مي دهد نه زمان