الماس سرخ
Saturday, June 16, 2007
همیشه


همیشه از عقربه های ساعت دیواری عقب میافتم.
همیشه بعد از پرنده ها به آسمان میرسم.
وقتی غروب میشه به ستاره ها سلام میکنم.
سالها مدادی را که به رنگ تو بوده گم کرده ام.
سالهاست حال جاده ها را نپرسیده ام.
قاب عکسها را پاک نکرده ام.
حق باتوست. بعد از من این دیوارها همچنان میمانند و قد میکشند.
مدتی است که اشکهایم را ندیده ام. رود کوچکی را به دفترچه خاطراتم جای ندادم.
مدتی است با تو گریه نکرده ام.
یادت هست روی تپه بهشت با فرشته ها صبحانه میخوردیم.
یادت هست به تو گفتم زندگی بی آواز هم میگذرد. اما بی عشق نه.
زندگی بدون دستهای من نیز سبز میماند. اما بی عشق نه.
خدای خوبم به کمکت نیاز دارم
همیشه بعد از پرنده ها به آسمان میرسم.
وقتی غروب میشه به ستاره ها سلام میکنم.
سالها مدادی را که به رنگ تو بوده گم کرده ام.
سالهاست حال جاده ها را نپرسیده ام.
قاب عکسها را پاک نکرده ام.
حق باتوست. بعد از من این دیوارها همچنان میمانند و قد میکشند.
مدتی است که اشکهایم را ندیده ام. رود کوچکی را به دفترچه خاطراتم جای ندادم.
مدتی است با تو گریه نکرده ام.
یادت هست روی تپه بهشت با فرشته ها صبحانه میخوردیم.
یادت هست به تو گفتم زندگی بی آواز هم میگذرد. اما بی عشق نه.
زندگی بدون دستهای من نیز سبز میماند. اما بی عشق نه.
خدای خوبم به کمکت نیاز دارم

posted by Almas at 5:00 AM

0 Comments:
Post a Comment
<< Home