الماس سرخ

Sunday, February 26, 2006

راز


اشک رازی است ...
لبخند رازی است...
عشق رازی است،
اشک آن شب لبخند عشقم بود.
قصه نیستم که بگویی..
نغمه نیستم که بخوانی...
صدا نیستم که بشنوی...
یا چیزی چنانکه ببینی یا چیزی چنانکه بدانی...من درد مشترکم مرا فریاد ک
ن .
posted by Almas at 2:02 AM

17 Comments:

avaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaal.....salam almasi jon...khofiiiiiiiiiii?...belakhare aval shodam....behem eftekhar mikoni mage na????????(cheshmak)....kheili khomshel bod...vaghean ashk ye raze....kheili ham ghashange....omidvaram hamishe shad bashi....yadam bashe alan ke rafatm biron ye faryad be yadet bezanam...khosh bashi aziiiiiiiiz.

26 February, 2006 04:48  

avaaaaaaaaaaaaaal.....salam almasi jooooon,,,khofi?..man barat gozashatm pak shod....(gerye)....kheili khomshe neveshti....ashko ye raze.....vaghean ashk bazi vaghta kheili ghashange....hamishe shad bashi...yadam bashe ye faryad be yadet bezanam...(cheshmak)..bye

26 February, 2006 04:50  

avaaaaaaaaaaaaaal.....salam almasi jooooon,,,khofi?..man barat gozashatm pak shod....(gerye)....kheili khomshe neveshti....ashko ye raze.....vaghean ashk bazi vaghta kheili ghashange....hamishe shad bashi...yadam bashe ye faryad be yadet bezanam...(cheshmak)..bye

26 February, 2006 04:51  

avaaaaaaaaaaaaaal.....salam almasi jooooon,,,khofi?..man barat gozashatm pak shod....(gerye)....kheili khomshe neveshti....ashko ye raze.....vaghean ashk bazi vaghta kheili ghashange....hamishe shad bashi...yadam bashe ye faryad be yadet bezanam...(cheshmak)..bye

26 February, 2006 04:52  

سلام الماس جون -دیگه روم نمیشد بیام! ولی خودت میدونی که چقدر گرفتارم.امیدوارم منو ببخشی.آفت رو دیدم و بدو بدو اومدم.خیلی ناز و زیبا نوشتی عزیزم- دختر گلت رو از طرف من یه ماچ گنده بکن.

26 February, 2006 08:05  

سلام الماس جون- دیگه روم نمیشد بیام! ولی خودت میدونی که چقدر گرفتارم.امیدوارم منو به خاطر تاخیرم ببخشی.آفت رو دیدم و تا فهمیدم آپی زودی اومدم...خیلی ناز و زیبا نوشتی عزیزم.خسته نباشی.دختر گلتو از عوض من یه ماچ گنده بکن.فدات بشم خانومی.

26 February, 2006 08:08  

روزی که مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت...به روزم و منتظر عزیز

26 February, 2006 09:15  

salam dooste aziz
dooste man dar blogspot 1 weblog dorost karde vali be kasani ke ozve blogspot nabashand ejazeye comment gozashtan nemidahad vali weblog shoma in emkan ra midahad ke hame betavanand comment begozarand mikhastam bebinam agar mishavad komak konid va rah an ra begooyeed
ba tashakkor

27 February, 2006 02:42  

salam shere zibaee neveshti rasti az kee hast

27 February, 2006 03:57  

سلام الماس عزیزم... معذرت می خوام دیر سر زدم انگار این دفه من آخر تر از همه اومدم نه؟ گریهههههههه

27 February, 2006 05:17  

رويای باران می بينم
رويای باغ ها را در ميان صحرای شن
از خواب بر می خيزم٬ با روياهايی پوچ
رويای عشق می بينم٬ و زمان از دستانم می گريزد
رويای آتش می بينم
در رويايم دو قلب در هم می پيچند و هرگز نمی ميرند
و در کنار آتش
سايه ها هوس انسانی را نقاشی می کنند
اين گل سرخ شيرين صحرا
که سايه اش رازی نهان در خود دارد
اين گل صحرا
شيرينیِ هيچ عطری اين چنين آزارت نمی دهد
و حالا او باز گشته است
و چنين است که او منطق روياهايم را ويران می کند
اين آتش می سوزاند
در می يابم که به هيچ چيز شبيه نيست
رويای باران می بينم
چشم به آسمانِ بالای سرم می دوزم
چشمانم را می بندم
اين عطر کمياب شيرينی مست کننده ی عشق است
گل سرخ شيرين صحرا
اين خاطره ی قلب ها و روح های پنهان است
اين گل صحرايی
اين عطر کمياب شيرينیِ مست کننده ی عشق است

28 February, 2006 03:58  

رويای باران می بينم
رويای باغ ها را در ميان صحرای شن
از خواب بر می خيزم٬ با روياهايی پوچ
رويای عشق می بينم٬ و زمان از دستانم می گريزد
رويای آتش می بينم
در رويايم دو قلب در هم می پيچند و هرگز نمی ميرند
و در کنار آتش
سايه ها هوس انسانی را نقاشی می کنند
اين گل سرخ شيرين صحرا
که سايه اش رازی نهان در خود دارد
اين گل صحرا
شيرينیِ هيچ عطری اين چنين آزارت نمی دهد
و حالا او باز گشته است
و چنين است که او منطق روياهايم را ويران می کند
اين آتش می سوزاند
در می يابم که به هيچ چيز شبيه نيست
رويای باران می بينم
چشم به آسمانِ بالای سرم می دوزم
چشمانم را می بندم
اين عطر کمياب شيرينی مست کننده ی عشق است
گل سرخ شيرين صحرا
اين خاطره ی قلب ها و روح های پنهان است
اين گل صحرايی
اين عطر کمياب شيرينیِ مست کننده ی عشق است

28 February, 2006 03:59  

in shere ziba ro ba sedaye ahmade shamloo shenidam...mahshare.....!!!!

03 March, 2006 09:59  

پس چرا هيچ كس فرياد مرا نمي شنود

04 March, 2006 01:58  

مدتهاست که فریاد در گلویم لانه کرده

08 March, 2006 11:26  

سلام ...........خوبی............من به روزم.....منتظرت هستم..........

11 March, 2006 04:27  

سلام عزیزم - دلم برات یه ذره شده بود.قول میدم از این به بعد تند تند بهت سر بزنم ....زندگی سراسر رازه !..دختر گلتو از طرف من ببوس...آپم به مناسبت سال نو

12 March, 2006 00:42  

Post a Comment

<< Home